اجتماعیفرهنگی

اشتباه آموزش و پرورش در برابر میلیون‌ها دانش آموز ایرانی

آموزش و پرورش در ایران، مهم ترین رکن توسعه در کشور بوده و به نظر می رسد که وزارت خانه مهم تر از آموزش وپرورش در ایران نداشته باشیم و کارخانه آدم سازی و کادر سازی و پرورش نیروی انسانی برای آینده کشور است بهترین و طلایی ترین سال های عمر شهروندان در آن طی می شود و از طریق نیروهای این وزارت خانه (دبیران و آموزگاران و استادکاران) هدایت می شود. اما متاسفانه بیش از نیم قرن است که آموزش و پرورش ما، وضعیت خوبی ندارد. با این حال، جزییات طرح تربیت جنسی دانش اموزان ایران، می تواند نوعی تابو شکنی در روش آموزش در مدارس ایران باشد.

آموزش و پرورش امروز ایران با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند که شاید دورانش در کشورهای توسعه یافته، خیلی وقت است تمام شده و تنبیه بدنی دانش آموزان که گاها به نقص عضو هم منجر می شود، مشتی نمونه خروار از این اوضاع بل بشو می‌باشد.

اکنون که در سال تحصیلی ۹۸-۹۹ قرار داریم، همچنان با معضل معلم ناکافی در مدارس ایران روبرو هستیم و آزمون استخدام معلم، آبان ۹۸ برگزار می شود! ما چندین ها نوع مدرسه داریم  در حالی که در دنیا، معنی مدرسه مشخص است! آموزش وپرورش اکثر بودجه خود را صرف حقوق معلمان می کند و پولی برای پرورش نمی ماند. اموزش و پرورش با معضل مدارس لاکچری و این چیزها مواجه است که اساس آموزش رایگان با کیفیت را زیر سوال می برد.

وضعیت بسیاری از کلاس های درس به خصوص در مناطق محروم و کمتر برخوردار خوب نیست و اعتیاد هم که بی داد میکند. به گونه ای که وزیر قبلی آموزش وپرورش گفته بود که مخصوصا آمارش را اعلام نمی کند . . . به همه این ها باید روند سنتی نامطلوب و غیر حرفه ای اموزش در مدارس ایران را نیز اضافه کرد که مافیای کنکور به خوبی از این ضعف بزرگ، درآمد میلیاردی دارد.

ما ۱۲ سال در آموزش و پرورش ایران درس می خوانیم. در روزی که دیپلم دبیرستان در دست ما قرار می‌گیرد،‌ حتی قادر به معرفی خود به زبان عربی نیستیم. بلد نیستیم یک مقاله ۵ پاراگرافی به زبان انگلیسی بنویسیم و اگر دکمه پیراهن ما کنده شد، آن را بدوزیم یا غذایی در حد نیازهای روزانه برای خود دست و پا کنیم و مسائل اقتصادی روزمره را بدانیم. تقریبا هیچ مهارتی نداریم! آفرین به ما و اونا!

بچه های ۱۸ ساله، چیز زیادی از سبک زندگی درست و اخلاقی با نیازهای عصر مدرن نمی دانند اما جدول مندلیف را حفظ بوده و انتگرال دو گانه را گاها ذهنی برای شما محاسبه می کنند و معادل فارسی هزاران کلمه انگلیسی و عربی و تاریخ تولد و مرگ صدها شاعر و نویسنده و سیاستمدار و کتاب های معروف را می دانند! حتی اگر یک بار هم ورق نزده باشند!

امروزه با معظل حفظیات روبرو هستیم. در مدارس به دانش آموز کلاس اولی یاد میدهیم که بنویسد: بابا آب داد، در حالی که اولین جمله‌ای که انگلیسی‌ها در دبستان یاد می‌گیرند « من میتوانم بخوانم و بنویسم » و اولین جمله‌ای که دانش آموزان ژاپنی‌ یاد می‌گیرند: «من باید بدانم» است.

آموزش و پرورش

آموزش و پرورش سنتی ایران، معلم محور است

سلام بر حفظیات!

یکی از اشتباهات سنتی آموزش و پرورش از عصر پهلوی تا عصر حاضر، تمرکز و اصرار روی حفظیات است. آن هم اطلاعاتی که به هیچ دردی نه در زمان تحصیل در مدرسه و نه تحصیل در دانشگاه و نه در زندگی عادی نمی خورد و خیلی زود فراموش می شود. گاها هم نقض غرض می شود. عصر اصرار بر حفظیات گذشت. عصر مهارت آموزی فرا رسید. آموزش و پرورش ما باید راه فنلاندی ها را در سیستم های نوین آموزشی با توجه به آرمان های سند تحول در آموزش و پرورش، دنبال کند.

سکوت کنید!

دومین اشتباه تاریخی آموزش و پرورش این است که به دانش اموزان یاد می دهد که سکوت کنند! در مقابل معلم، ساکت باشند. به معلم می گویند که تو باید فقط بگویی. مونولوگ هایی که در کلاس های ایران جاری است،‌ ماحصلش، لشکر بیکارها، غیر ماهر ها و افسرده ها می شود که نقشی در فرآیند آموزش نداشتند.

ماحصلش مدیرانی می شود که فرهنگ کار مشارکتی و خرد جمعی را از مدرسه یاد نگرفته اند و در محل کار، قانونی، دیکتاتوری می کنند و چیزی که در استارت آپ ها و شرکت ها و سازمان های خصوصی و دولتی ایران معنی ندارد، فرهنگ کار مشارکتی و کارهای تیمی مبتنی بر تصمیم گیری گروهی است.

ما این چیزها را در مدرسه یاد نمیگیریم، به زندگی و کار می بریم و حاصلش همین اقتصاد و فرهنگ می شود که می بینید!

آن ها فقط یادگرفتند که سکوت کنند و حفظ کنند و جواب دهند و تمام! فضای سنگینی در مدارس حاکم است که بر خلاف حوزه های علمیه و مدرسه های سنتی قدیمی که جای مباحثه بود نه مونولوگ، میوه ترس و سکوت را پرورش می دهند. اولین کاری که آموزش و پرورش باید بکند ان است که روش تدریس را در نظام آموزشی کشور، تغییر اساسی دهد.

معلم می‌گوید و دانش‌آموز صرفا مجاز است که سخنان مربی‌اش را تکرار و تصدیق کند. در این شیوه‌ی آموزش، معلم، تماما زبان است و دانش‌آموز، تماما گوش. معلم، کارساز است و دانش‌آموز، کارپذیر. معلم، به منزله‌ی مراد است و دانش‌آموز به منزله‌ی مرید.

در آموزش تقلیدی، پرسش و نقد ممنوع است. روحیه‌ی پرسشگری از آن آموزش آزاد مبتنی بر تعامل است. در حالی که در پیروی، انفعال و خمودگی رشد می‌کند. اموزش و پرورش سنتی ما باید خود را از این خمودگی سنتی، رها کند.

مدارا یاد دهیم

یکی دیگر از ایراداتی که می توان به سمت آموزش و پرورش نشانه گرفت، تربیت دانش آموزانی است که کم تحمل، غیر صبور و کینه توز هستند. ایران عصر ۱۴۰۰، نیازمند حافظان جدول مندلیف نیست. نیازی به کسانی که محاسبات پیچیده ذهنی می کنند ندارد. نیازی به دائره المعارف های کم تحمل کینه توز پرخاشگر ندارد. نیازمند افراد ماهر صبور و مدارا جو است. آموزش وپرورش، دنبال این مسیر باشد تا ایران عصر ۱۴۰۰، سرمایه انسانی پر تحمل تری از هموطنان سده سیزدهم هجری شمسی داشته باشد.

 جای خالی هنر را پر کنیم! 

هنر، صرفا گذران وقت و سپری کردن ساعاتی از روز نیست. هنر، بیهوده زیستن نیست. هنر، شیوه‌ای موثر در تربیت احساسات و توسعه ی زیبایی‌های درون و پرورش حس زیبا دیدن و زیبا زندگی کردن است. تفسیر معنا بخش به جهان و هستی است. هنر، آدمی را به خویشتن نزدیک می‌کند و راه‌هایی برای تحمل رنج ها در اختیار آدمی می‌نهد.

جای خالی هنر در روند آموزش و پروش، عمیقا احساس می‌شود. از میان هنرهای مختلف، جای خالی موسیقی، دل‌آزار است. روح‌های زمخت، نشان می‌دهد که از ظرافت‌های هنر و زیبایی موسیقی، بی بهره‌اند و در سرزمین رازآلود هنر گام نزده‌اند.

تربیت برای دنیایی نامعلوم!

اموزش و پرورش ما،‌دانش اموزان را برای زندگی در عصر امروز و زندگی کنونی پرورش نمی دهد. ان ها را برای زندگی در ساختار دموکراتیک، پرورش و اموزش نمی دهد. رابطه دانش اموز با معلم،‌ دموکراتیک نیست. مبتنی بر اخلاق و مدارا نیست. تربیتی که برای امروز باشد، باید مهارت های همین امروز را یاد بدهد و مدارا بودن را بیاموزد. ما این را در نیاز داریم.

 جای خالی شاد زیستن 

تلخ زیستن و تلخ کامی بر آموزش و پرورش ایران سایه گسترده است و لذت زیستن را از شاگردان مضایقه می‌کند. شادابی و شادخواری، به نحو ضمنی و نانوشته جایی در مدارس ندارد. مناسک و شعایر تاریخی سوگ و برخی برنامه‌های حزین، به آسانی و در طول سال، در تمامی مقاطع و به انحا مختلف به اجرا در می‌آید، اما چندان خبری از جشن‌های شادی‌بخش در میان نیست.

اگر آرمان ما ایران خوب است، چاره ای جز سرمایه گذاری گسترده روی اموزش و پرورش نداریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا