اقتصادی

معلم هزاران کارآفرین / نگاهی به زندگی محمد علی مجتهدی موسس دانشگاه شریف

محمدعلی مجتهدی از مردان و مدیران برجسته ۱۰۰ سال گذشته ایران است کسی که در تربیت هزاران، هزار دانشجو و فارغ التحصیل نخبه ایرانی نقشی بسیار مهم داشت. او بیش از سه دهه مدیریت دبیرستان البرز را برعهده داشت، دانشگاه های شیراز، امیرکبیر و شهید بهشتی را مدیریت کرد، سالیان سال عضو هیات علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و موسس دانشگاه صنعتی شریف برترین دانشگاه ایران.

در مقابل تشویق چند دقیقه ای جمع در سالن، اشک های روی صورتش را پاک می کند. گروهی از دانش آموختگان دانشگاه شریف و مدرسه البرز برای او مراسم تجلیل برپا کرده اند. می گوید:« فرزندان عزیزم من لیاقت این همه تشویق شما را ندارم، سپاسگذارم، شما بزرگترین ثروت این مملکت هستید. ثروت ایران نفت، مس، طلا نیست، ثروت کشور مغزهای برجسته، فداکار و خدمتگذار است که شما هستید؛ مهم ترین دارایی ایران جوانان کشور است. شما باید به وطن عزیزمان خدمت کنید. یک آرزو دارم که اگر زمانی من مردم شما فرزندان و شاگردان من فراموش نکنید؛ به مملکتتون خدمت کنید، ایران به جوانان احتیاج دارد. من اهل سیاست نبوده و نیستم، اما با حزب و دسته نمی توان مملکت را نجات داد با تربیت مغزهای جوان و… می توان که کار معلمان شما این بود.» محمد علی مجتهدی اگرچه هیچگاه کارآفرین نبود اما مهم ترین خطوط تولید را همیشه در طول زندگی اش مدیریت کرد: خط تولید «مغزهای برجسته». او بیش از سه دهه مدیر دبیرستان البرز بود و در کارنامه کاریش تاسیس دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر)، ادراه دانشگاه شیراز، دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی)، دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) وجود دارد. او به معنی واقعی کلمی هزاران کارآفرین و نخبه در کشور تربیت کرد، افرادی که بسیاری از آن ها در ایران و خارج از کشور به درجات عالی رسیدند و هزاران شغل و خط تولید راه اندازی کردند.

محمد علی مجتهدی در اول مهر ۱۲۸۷ شمسی در لاهیجان به دنیا آمد. او در کتابی که به تازگی اتاق تهران از خاطرات و دست نوشته هایش با عنوان « به مملکتتون خدمت کنید» منتشر کرده، خود و خانواده اش را این گونه معرفی می کند:« پدرم مالک دو ده بود و با اجاره دو دهه زندگی می گذرانیم. پس از دوره طفولیت شش ساله، در مهرماه ۱۲۹۳ برای تحصیل به دبستان حقیقت، تنها دبستان شهرستان لاهیجان رفتم. پس از اتمام دبستان، مرحوم پدرم تا مهر ۱۳۰۴ به دلیل شرایط کشور به من اجازه نداد برای شروع تحصیلات متوسطه به تهران بروم و مدت چهار سال در لاهیجان بودم. در این دوره چون زندگی پدرم از لحاظ اقتصادی درست اداره نمی شد، مبالغ زیادی مقروض شد و خشکسالی و عدم کشت محصول برنج هم مزید بر علت شد، طوری که اگر از پدرم پول می خواستم، نداشت و می گفت برو کار کن. من هم به وسیله در کارگاه پیله خشک کنی که خارجی ها دایر کرده بودند استخدام شدم، آن زمان چهارده ساله بودم و به من ماهی ۱۵ تومان می دادند. بعد از این مدتی در اداره دارایی لاهیجان مامور وصل عوارض راه بودم. چند مدتی هم پدرم من را شاگرد حجره تاجری کرد تا اینکه به فکر افتادم این کارها درست نیست و آسایش ندارد، به علاوه پسردایی هایم جهت تحصیل به تهران آمده بودند و این شد که من هم در سال ۱۳۰۴ به تهران آمدم و در مدرسه دارالفنون مشغول به تحصیل شدم.»

او بعد از پایان دوران مدرسه و با گرفتن مدرک تحصیلی در سال ۱۳۱۰ در امتحان مسابقه اعزام محصلان به خارج قبول شد. او از همان ابتدا عاشق معلمی بود و دوست داشت در رشته ریاضی تحصیل کند آن هم در شرایطی که وزارت فرهنگ وقت و بیشتر دانش آموزان قبول شده به دنبال ادامه تحصیل در رشته های پزشکی، حقوق و اقتصاد بودند. او رشته ریاضی را در امتحان اعزام به اروپا انتخاب کرد اما وقتی اسامی قبول شدگان اعلام شد دید که در رشته پزشکی پذیرفته شده است. « به وزارت علوم رفتم و جستجو کردم تا مسئول را شناختم. او مرحوم ابراهیم شمس آوری بود که از کارمندان با سابقه و با شرف و وجدان وزارت فرهنگ بود؛ جریان را گفتم. به من گفت: نمرات شما خوب بود، من شما را برای پزشکی نوشتم. معلمی مفید نیست، من خودم سال هاست به وزارت فرهنگ خدمت می کنم، رئیس دبیرستان بوده ام، حالا هم شغل مهم دارم اما زندگی ام مختل است. برو پزشک شو هم به مردم خدمت کن و هم زندگی راحتی داشته باش. گفتم: شما خارجی ها را برای معلمی در مملکت استخدام می کنید تا معلم داشته باشیم، اکثر این خارجی ها بی سوادند، نمی توانند درست وظایفشان را انجام دهند. اگر با سواد بودند در مملکت خود می ماندند. من مدیون این مملکت هستم. مرا به خرج افراد این مملکت به خارج برای تحصیلات تکمیلی می فرستید، پس چرا معلم نشوم و به فرزندان کسانی که با پول های آن ها تحصیل کرده ام، کمک نکنم؟ عصبانی شد، فوری قلم را برداشت و پزشکی را قلم زد و نوشت:« معلمی ریاضی».»

او برای ادامه تحصیل با بورسیه دولت به فرانسه رفت و برای اینکه در رشته معلمی وارد دانشکده بشود مجبور شد یک سال به یک دبیرستان شبانه روزی در شهر کلرمون فران برود که خود در خاطراتش گفته است شبیه زندان بوده است. بعد از آن محمدعلی مجتهدی به دانشکده علوم لیل رفت. او در سال ۱۹۳۱-۱۹۳۲ در دانشکده علوم تصدیق ریاضیات عمومی گرفت و در سال ۱۹۳۴ و ۱۹۳۵ دو تصدیق آنالیز و مکانیک را اخذ کرد. او در مکانیک بین تمام قبول شدگان فرانسوی شاگرد اول شد و از طرف اداره سرپرستی دانشجویان اعزامی ۵۰۰ فرانک جایزه دریافت کرد و به او اعلام شد که باتوجه به استعداد نامش در دانشکده علوم پاریس به نام سوربن ثبت شده است. او در سوربن تصدیق مکانیک مایعات و آنالیز ریاضی عالی و آیرودینامیک و هیدرودینامیک گرفت و در سال ۱۹۳۸ از رساله دکتری خود دفاع کرد و مدرک دکترای مکانیک دریافت کرد. او بعد از پایان تحصیل در شهریور سال ۱۳۱۷ پس از ۸ سال به ایران بازگشت و در اول مهر همان سال خود را به دانشسرای عالی معرفی و با تدریس هفته ای ۱۸ ساعت کارش را شروع کرد. او یک سال بعد به خدمت سربازی رفت و در شرایط سخت جنگ جهانی و حمله به ایران در اهواز خدمت کرد تا اینکه دو ابلاغ از تهران به دست او رسید؛ یکی از دانشسرای عالی نوشته شده و به دکتر مجتهدی اعلام شد که از اول مهر۱۳۲۰ به تدریس در دانشسرای عالی ادامه دهد و دیگر ابلاغیه ای از وزارت فرهنگ بود و به او نوشته بودند که از اول مهر و همزمان با تدریس رئیس شبانه روزی البرز شده است. او مدتی در دانشسرای عالی تدریس کرد تا اینکه رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران از او خواست تا در صورت تمایل از دانشسرا به دانشکده فنی منتقل شود که با موافقت محمدعلی مجتهدی رو به رو شد و عملا او از سال ۱۳۲۰ استاد دانشگاه تهران شد. او در این زمان شبانه روزی البرز را هم اداره می کرد و خود و خانواده اش هم ساکن یکی از ساختمان های البرز شدند. در آن زمان وحید تنکابنی رئیس دبیرستان البرز بود و مدیریت مجموعه شبانه روزی که از دانش آموزان شهرستانی پذیرایی می کرد، برعهده محمد علی مجتهدی گذاشته شد. البته اداره این مرکز اقامتی در آن سال ها واقعا کاری سخت بود زیرا به دلیل جنگ جهانی ایران و به خصوص تهران دچار قحطی و کمبود شدید ماد غذایی بود اما دکتر مجتهدی با مدیریت ویژه و اتکا به دوستانش توانست شرایط سخت را پشت سر بگذارد. او باتوجه به توانمندی و دلسوزی که از خود نشان داد مدتی بعد به عنوان رئیس و مدیر دبیرستان البرز انتخاب شد و حدود ۳۷ سال (تا زمان انقلاب و د رکنار کارهای دیگر) این سمت را برعهده داشت. او در طول سال های کار در البرز تحولات مهمی را در این مدرسه رقم زد و این مدرسه را به بهترین دبیرستان کشور با بیشترین میزان قبولی در بهترین دانشگاه های داخلی و خارجی بدل کرد. خود او در کتاب خاطراتش نوشته است:« در ابتدای کار به معلما اختیار دادم که خودشان امتحا کنند و قبولی شاگردها را اعلام کنند. پس از مدتی با نمایندگان کلاس (از هر کلاسی یک نفر نماینده انتخاب می کردند) جلسه داشتم و همچنین هر پانزده روز یکبار هم با معلمان جلسه داشتم و دائما کنترل می کردم که وضع کلاس نواقصش از چه قرار است که من ترمیم کنم. من مخالف هر نوع بی انضباطی بودم. معلم غیبت می کرد، تنبیه می کردم، شاگرد غیبت می کرد، تنبیه می کردم. این بود که مدرسه منظم شده بود و مرتب، به طوری که ساعت کلاس را که می زدند، ده دقیقه بعد اگر کسی می آمد داخل مدرسه بسیار بزرگ، صدای احدی شنیده نمی شد و خیال می کرد، هیچ کس نیست.»

البته در کنار این دیسپلین و انضباط دقیق محمد علی مجتهدی دلسوزانه با دانش آموزان دبیرستان البرز همراهی می کرد و تلاش می کرد نقش پدری برای تک، تک آن ها داشته باشد و شرایط تحصیل دانش آموزان را فرد به فرد دنبال می کرد. خود او نوشته است:« قادر همه دانش آموزان را بشناسم. برای رفع این مشکل دفترچه هایی تهیه کردم و نام محصلان دبیرستان را در آن دفترچه ها وارد کردم. ستون های مهر، آبان، آذر و… تا اردیبهشت داشت. هرکاری محصلان می کردند، نمرات امتحاناتشان را وارد دفترچه می کردم. در حدود ۳۷ دفترچه وجود داشت که مال ۳۷ سال بود که در دبیرستان البرز بودم. همه چیز در آن ها مندرج بود. هر قسمتی را یک علامتی رمزی گذاشته بودم و نگاه می کردم، می فهمیدم.»

دکتر مجتهدی دانش آموزان دبیرستان البرز را نه تنها برای دانشگاه های داخلی که برای تحصیل در خارج از کشور هم آماده می کرد. او به تدریس زبان دراین دبیرستان اهمیت بسیار زیادی می داد و دانش آموزان از سال اول تحصیل در البرز زبان انگلیسی را شروع می کردند و علاوه بر آن در این مدرسه فرانسه هم آموزش داده می شد. خود او گفته است:« شاگردهای البرز هم فرانسه بلد بودند و هم انگلیسی. بنابراین در همه دانشگاه ها موفق بودند و در خارج از کشور هم، می توانستند بلژیک، سوئیس، فرانسه، انگلیس، آمریکا و استرالیا بروند و تحصیلاتشان را ادامه بدهند.»

او در کنار تحصیل تلاش می کرد دانش آموزانش دبیرستانش را برای زندگی روزمره هم آماده کند  مثلا در دست نوشته هایش نوشته است:« یک روز با خودم گفتم اگر اتومبیل این دانش آموزان بعدا خراب شود چه می کنند؟ شاید تا یک شوفر بیاید به این ها کمک کند، خیلی طول بکشد. خیلی خوب می شود اگر تعمیر اتومبیل، یخچال، تلویزیون و رادیو و… را که در خانه شان هست، در دبیرستان یاد بگیرند. این کلاس ها فنی بود و من محتاج معلم فنی بودم که وزارت فرهنگ هم نداشت. رفتم پهلوی وزیر کار و او جریان را گفتم. پسر او هم در مدرسه ما بود. گفت اتفاقا ما کلاس های متعددی داریم و بیکاران را جمع می کنیم و این تکنیک ها را آموزش می دهیم بنابراین از آن معلم ها برای شما هم می فرستیم. این معلم ها به مدرسه آمدند و کلاس های داوطلبانه ای خارج از ساعت درس برگزار کردند که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت.»

از استادی دانشگاه تا راه اندازی دانشگاه شریف

وزارت فرهنگ پیش از انقلاب و به خصوص در سال های دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ هرجایی که با مشکل اساسی در مدیریت مجموعه های دانشگاهی رو به رو می شد و یا به دنبال مدیری تحولگرا بود به دکتر محمدعلی مجتهدی تماس می گرفت و همین شد که در کارنامه مسئولیت های او در کنار مدیریت دبیرستان البزر و عضویت درهیات علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران، ریاست دانشگاه شیراز، ریاست دانشگاه پلی‌تکنیک (امیرکبیر) و ریاست دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) عنوان کرد. اما مهم ترین اقدام او درحوزه در حوزه دانشگاه را باید پایه ‌گذاری دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر) دانست. او در سال ۱۳۴۳ و بعد از اختلافاتی که با مجموعه ای مدیران وزارت فرهنگ و علوم وقت برسر اداره دانشگاه پلی تکنیک پیدا کرد و ریاست این دانشگاه را واگذار کرد با دو پیشنهاد محمدرضا شاه مواجه شد یکی برعهده گرفتن مسئولیت رسیدگی به دانشجویان بورسیه ایران در خارج از کشور و دومی راه اندازی دانشگاهی جدید و در سطح برترین های جهان در کشور برای تربیت دانشجویانی خاص. محمدعلی مجتهدی پیشنهاد تاسیس دانشگاه را پذیرفت و خیلی زود کار را شروع کرد و شاه هم او را به عنوان پایه گذار و نخستین نایب‌التولیه آن انتخاب کرد. او در خاطراتش نوشته است:« هویدا نخست وزیر بود یک شب در مهمانی به من گفت که برای شما (برای دانشگاه در واقع) زمین دولتی پیدا کرده ام.قبول می کنید؟ گفتم: بله. گفت که زمین بین میدان شهیاد (آزادی) و در جاده مهرآباد است رو به روی دبستان عاصمی. زمین از دم جاده به نظرم چهل متر بود ولی عمق زمین خیلی زیاد بود و اطرافش هم از شمال و غرب زمین های بایری بود که می شد خرید. کمیسیونی برای راه ساخت و راه اندازی دانشگاه تشکیل دادم. همچنین گروه، گروه دانشجویان ایرانی خارج که اکثرا فارغ التحصیلان البرز بودند برای من پول می فرستادند از پولی که خانواده هایشان که برای تحصیل برای آن ها می فرستادند. مثلا یکی چک می فرستاد با سی دلار و یک نامه که تعهد می کنم ماهی سی دلار به دانشگاه بدهم. معلمان دبیرستان البرز داوطلبانه به حساب داری دستور داده بودند ۱۰ درصد حق التدریشان را به راه اندازی دانشگاه کمک کنند. افراد خیر بسیاری کمک کردند و خانواده شاه هم چک هایی دادند.» او همچنین درباره ساخت، ساختمان های دانشگاه هم گفته است:« یکی از فارغ التحصیلان دبیرستان البرز به نام حسین امانت که برج شهیاد را هم ساخته بود و تمام نقشه های دبیرستان البرز را آماده کرده بود خبر کردم و گفتم احتیاجات من این است. دو تا سالن ۶۰۰ نفری، دو تا سالن ۴۰۰ نفری، دو تا سالن ۲۰۰ نفری می خواهم. یک ناهار خوری بزرگ که ۲ هزار نفر آن جا غذا بخوردند و بقیه اتاق هایی که گنجایش ۵۰ دانشجو را داشته باشند. آزمایشگاه، کارگاه و… را هم گفتم و نقشه را تهیه کرد. حسین امانت نقشه ۸۰ هزار متر ساختمان را تهیه کرد و حاضر نشد یک ریال بگیرد. ساخت ساختمان ها هم خیلی سریع تمام شد و روز اول فروردین سال ۱۳۴۴ دانشگاه افتتاح شد.»

محمدعلی مجتهدی چند سال بعد از پیروزی انقلاب از ایران رفت و در سال ۱۳۷۶ در شهر نیس فرانسه در گذشت. البته او یکبار در دهه ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و برای او در دانشگاه شریف مراسم بزرگداشتی برگزار شد.

نویسنده: سیدکمال آقایی

روند بازار

پایگاه خبری روند بازار با هدف اطلاع رسانی اخبار و رویدادهای ایران و جهان پس از کسب مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خردادماه سال ۱۳۹۷ فعالیت خود را آغاز کرد. بررسی روندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و سیاسی از اهداف راه اندازی پایگاه خبری روند بازار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا